پستچی سه بار در نمیزند!/ روایت نامهای که هیچ وقت به دست صاحبش نرسید
نامهرسان قدیمی زنجانی 30 سال پيش كه كارمند اداره پست شد روزهاي تلخ و شيرين و هيجان انگيزي را در این زمینه تجربه كرد و مهمان و همراه غم و شادی مردم بود؛ این بار به مناسبت روز 9 اکتبر روز جهانی پست؛ مهمان خبرگزاری فارس زنجان بود و از تلخی و شیرینیهای 30 ساله خود در این شغل گفت.

نامهرسان قدیمی زنجانی 30 سال پيش كه كارمند اداره پست شد روزهاي تلخ و شيرين و هيجان انگيزي را در این زمینه تجربه كرد و مهمان و همراه غم و شادی مردم بود؛ این بار به مناسبت روز 9 اکتبر روز جهانی پست؛ مهمان خبرگزاری فارس زنجان بود و از تلخی و شیرینیهای 30 ساله خود در این شغل گفت.
به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان؛ دختر جوان همیشه منتظر نامهاش بود؛ هر روز صبح وقتی پستچی از آن حوالی میگذشت؛ سراغ نامهاش را میگرفت؛ پستچی نمیدانست؛ نامه دختر چیست که اینقدر منتظر آن است.
بالاخره روز موعود فرا رسید و نامه دختر جوان به دست پستچی رسید؛ پستچی با ذوق و شوق آن را در خانه دختر جوان برد، اما وقتی در خانه را زد؛ مادر دختر در را باز کرد و با چشمانی پر از اشک نامه را گرفت؛ دختر جوان بدون اینکه نامه به دستش برسد از دنیا رفت و هیچگاه آن را ندید.
این داستان غمانگیز و تلخ اما واقعی تنها گوشهای خاطرات پستچی قدیمی شهر زنجان آقای «محرمعلی عالمی» است که پس از چند ماه دیگر و پس از 30 سال فعالیت صادقانه و پرزحمت بازنشسته شود.
آقای عالمی نامهرسان قدیمی زنجانی 30 سال پیش که کارمند اداره پست شد روزهای تلخ و شیرین و هیجان انگیزی را به عنوان یک پستچی تجربه کرد و مهمان و همراه غم و شادی مردم بود؛ اما این بار به مناسبت روز 9 اکتبر روز جهانی پست؛ مهمان خبرگزاری فارس زنجان بود و از تلخی و شیرینیهای 30 ساله خود در این شغل گفت.
مشروح گفتوگوی فارس با آقای «عالمی» را زیر میخوانید:
فارس: برای نخستین سوال؛ از کی به شغل نامهرسانی مشغول شدید؟
-من از سال 1369 وارد اداره کل پست استان شدم 24 سال به کار نامهرسانی مشغول بودم و حالا به عنوان سرنامهرسان فعالیت دارم.
فارس: سالهایی که شما به تازگی استخدام اداره کل پست شدید؛ نامهرسانی از چه طریقی انجام میشد؟
-بنده از همان سال نخست که استخدام شدم؛ با موتورسیکلت کار نامهرسانی انجام میدادم؛ البته ما پولی برای تهیه موتور نداشتیم؛ بلکه اداره یک موتور را به مدت پنج سال و قسطی در اختیار ما قرار میداد و اقساط آن را از حقوقمان کم میکرد.
اداره یک موتور را به مدت پنج سال و قسطی در اختیار ما قرار میداد و اقساط آن را از حقوقمان کم میکرد.
البته بنده در طول مدت زمانی که پستچی بودم؛ یعنی 24 سال؛ 5 دستگاه موتورسیکلت برای نامهرسانی عوض کردم.
فارس: شیوه نامهرسانی از سال 1369 تا الان چه تغییری کرده است؟
-خیلی تغییر کرده است؛ در آن سالها نامهرسانی به شیوه سنتی انجام و وصول نامهها نیز به صورت دستی انجام میشد؛ اما امروز روال تغییر کرده است.
در عصر کنونی که فناوری پیشرفت کرده است؛ ثبت نامهها به صورت الکترونیکی انجام میشود و پستچیها رسید دریافت نامه از سوی صاحب آن را از طریق تبلتهایی که در اختیار دارند؛ ثبت میکنند.
قبلا اگر نامهای گم میشد؛ برای پیگیری آن مدت زمان بسیاری نیاز بود؛ اما امروز روال تغییر کرده و در عرض چند دقیقه به راحتی میتوان پیگیر نامه شد.
فارس: اولین نامهای که به دست صاحبش رساندید؛ چه بود؟
-اولین نامهام مربوط به استخدام یکی از همکاران در اداره کل پست بود که به دستش رساندم؛ موضوعی که باعث خوشحالی وی شد.
فارس: شیوه تعیین مناطق برای هر پستچی چگونه بود؟
-خب در آن زمان شهر آنچنان گسترده نبود و برای هر پستچی یک سری مناطق تعیین میشد که مناطق زیرپوشش خود بنده شامل هنرستان؛ سر جنگلداری؛ اطراف هلال احمر کنونی؛ شهربازی تا مقدم؛ چند قطعه از شهرک انصاریه و ... بود.
فارس: در آن زمان روزانه چه تعداد نامه به دست صاحبان آن میرساندید؟
-با توجه به شرایط و موقعیتی که در آن حاکم بود؛ روزانه حدود 100 تا 150 نامه را به دست صاحبان آن میرساندیم، البته نامهها مختلف بود و از یک اداره دولتی گرفته تا یک نامه شخصی را شامل میشد.
فارس: امروز چه تعداد نامه به صاحبان آنها میرسانید؟
-البته با گذشت زمان کار پستچیها نیز به مراتب بیشتر شده است و برای مثال گواهینامه؛ گذرنامه؛ مرسولهها قضایی؛ ثبتی و ... نیز از دیگر مرسولههایی است که به دست صاحبان آن میرسانیم.
فارس: امکانات پستچیها در طول زمان چه تغییری کرده است؟
زمانی که من تازه به کار نامهرسانی مشغول شده بودم امکانات در حد محدودی بود؛ حتی گاها به خاطر بارش باران نامههای موجود در خورجین پستچیها خیس میشد؛ اما امروز امکانات بسیار بهتر شده است و حتی رنگ موتور و لباس نامهرسانها یک دست است.
همین یک دستی لباس موجب شده است که مردم پستچی را بشناسند و امکان سوء استفاده از این شغل وجود نداشته باشد.
فارس: در آن زمان نامهها در چه مدتی به دست صاحبش میرسید؟
-در قدیم؛ دو تا سه روز طول میکشید که نامهها به دست صاحبان آن برسد، چون جابهجایی با خاور انجام میشد؛ اما این روزها مدت زمان وصول نامهها بسیار کمتر شده است.
فارس:آیا تا به حال نامهای را گم کردهاید؟
-در این مدت 30 سال؛ هیچ وقت نامهای را گم نکردم و تلاش کردم امانتدار خوبی برای مردم باشم.
ولی فقط یکبار یک بسته پستی از پشت موتورم افتاد و گم شد؛ من هم از این موضوع بسیار ناراحت بودم تا اینکه چند روز بعد خود صاحب نامه به اداره پست آمده و خبر وصول آن را داد.
ماجرا به این صورت بود که فردی که بسته را پیدا کرده بود؛ با دیدن آدرس آن را به دست صاحبش رسانده بود.
فارس: از خاطرات تلخ و شیرین خود در حین کار بفرمایید؟
-خاطره خوش من به نجات جان یک کودک برمیگردد؛ سالها پیش وقتی که در حال رساندن نامهها به دست صاحبان آن بودم؛ مادر مضطربی را دیدم که با یک کودک به این طرف و آن طرف میدود و نیاز به کمک داشت.
من هم چون امدادگری را یاد گرفته بودم؛ متوجه شدم که کودک در حال خفگی است و شیئی با توجه به سیاه شدن صورتش در گلویش گیر کرده است؛ بنابراین با استفاده از فنون امدادگری جان کودک را نجات دادم.
اما بیشترین خاطرات خوشم به زمانی برمیگردد که کارنامه کنکور را به دست صاحبانش میرساندیم؛ زمانی که افراد از دیدن قبولی خود بسیار خوشحال میشدند یا زمانی که حقوق تامین اجتماعی را به دست صاحبان آن میرساندیم.
فارس: تلخترین خاطره شما در این مدت فعالیت چه بوده است؟
یک خاطره بسیار تلخ از دوران فعالیتم دارم که هیچ وقت از ذهنم پاک نشده است؛ در یک برههای از زمان دختر جوانی هر روز دم در خانهشان منتظر من میماند و حرف از یک نامه میزد.
این دختر جوان هر روز پیگیر نامه خود از من بود؛ اما وصول آن نامه بسیار طول کشید؛ در نهایت وقتی نامه دختر به دستم رسید متوجه شدم که نامه حاوی گواهینامه دختر جوان است؛ بنابراین خوشحال شده و آن را به خانه آنها بردم؛ اما وقتی در خانه را زدم؛ مادر دختر در را باز کرد و با چشمانی پر از اشک نامه را گرفت؛ دختر جوان بدون اینکه نامه به دستش برسد از دنیا رفت و هیچگاه آن را ندید.
این خاطره تلخترین خاطره دوران کاری من است و من هیچ وقت چهره منتظر آن دختر جوان را فراموش نمیکنم.
فارس: آیا شده تا به حال نامهای را اشتباهی به دست کسی دیگر برسانید؟
-بله اتفاق افتاده، یک بار قرار بود؛ یک مجلهای را به دست یک شهروند برسانم اما به علت شباهت درب منازل اشتباها آن را به شخصی دیگر تحویل دادم و در نهایت متوجه اشتباه خودم شدم و آن را به دست صاحب اصلیش رساندم.
فارس: آیا تاکنون به منزل خودتان نیز نامه بردهاید؟
-بله بارها این اتفاق برایم رخ داده است؛ مثلا گواهی پایان خدمت برادرم را من به منزل پدریام رساندم و مادرم از دیدن آن بسیار خوشحال شد.
یا همین چند روز قبل یک نامه برای دخترم آمده بود که خودم تحویل وی دادم.
فارس: از بستههای جالبی که به دست صاحبانش بردید، نیز میفرمایید؟
-بله؛ یک بار اتفاقی یک بسته را به من دادند تا تحویل یک دانشجوی دختر در خوابگاه بدهم؛ من هم از محتوای آن بیاطلاع بودم و همینطور مسیر را برای رسیدن به مقصد طی میکردم که ناگهان صدای یک نوزاد از خورجینم بلند شد.
همین که موتورم را خاموش کردم؛ صدا قطع شد و وقتی دوباره به راه افتادم؛ دوباره صدای نوزاد آمد؛ من هم با تعجب اطراف را نگاه میکردم؛ اما کودکی در اطراف من نبود.
تا اینکه وقتی بسته به دست صاحبش رساندم؛ موضوع را از وی سؤال کردم و در توضیح وی متوجه شدم که صدا مربوط به عروسکی بوده است که در داخل بسته گذاشته شده بود.
فارس: تعداد پستچیها از آن زمان تاکنون بیشتر شده است یا کمتر؟
-ببینید؛ برخلاف تصور عموم که فکر میکنند؛ کار پست کمتر شده؛ کار بیشتر نیز شده است؛ چون در آن زمان ما با 15 نفر در اداره پست مشغول بودیم؛ اما امروز تعداد پستچیها به 35 نفر رسیده است.
افزایش تعداد پستچیها هم علت دارد؛ چون هم شهر بزرگتر شده و هم میزان فعالیتهای اداره کل پست بیشتر شده است؛ تا آنجا که این روزها خدمات نیابتی بسیاری را انجام میدهیم.
ببینید؛ برخلاف تصور عموم که فکر میکنند؛ کار پست کمتر شده؛ کار بیشتر نیز شده است؛ چون در آن زمان ما با 15 نفر در اداره پست مشغول بودیم؛ اما امروز تعداد پستچیها به 35 نفر رسیده است.
فارس: آقای عالمی پستچی چند بار زنگ میزند؟
-ببینید، هر پستچی قلق خاص خودش را دارد من خودم از ابتدای فعالیتم در چند محله خاص فعالیت داشتم؛ بر همین حساب اهالی آنجا بوق موتور من را میشناختند و بر اساس آن سریع به دم در میآمدند که نامه را تحویل بگیرند.
الان نیز به همین شکل است؛ چون ما طبق قانون اجازه ورود به آپارتمانها را نداریم؛ دو بار زنگ میزنیم و از صاحب نامه میخواهیم تا بیاید و در ورودی آپارتمان نامهاش را تحویل بگیرد.
ولی در مجموع چون دوست نداریم مردم اذیت شوند؛ بیشتر از دوبار زنگ نمیزنیم؛ چون گاها عدهای از مردم به خاطر صدای زنگ ناراحت میشوند.
فارس: آقای عالمی؛ ظاهرا موضوع تصویب پستچی در قانون مشاغل سخت رده است؛ درباره سختی این کار هم توضیح میفرمایید؟
-بله ببینید؛ شاید در ظاهر به چشم نیاید؛ ولی نامهرسانها فقط پنج روز در سال تعطیلی دارند و بقیه مواقع سال باید سرکار باشند؛ با این حال این شغل جزو مشاغل سخت و زیانآور نیست.
در حالی که بسیاری از همکاران بنده در حین انجام ماموریت تصادف کرده یا اتفاق تلخی برایشان افتاده است؛ برای مثال امروز چند نفر از همکاران من حتی با پلاتین دست و پا فعالیت دارند.